جدول جو
جدول جو

معنی دوالک بازی - جستجوی لغت در جدول جو

دوالک بازی
نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت می گیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم می پیچند و طرف بازی باید سیخ یا میله ای را چنان در میان یکی از حلقه ها قرار بدهد که وقتی حریف دوال یا تسمه را می کشد سیخ در وسط تسمه بماند که در این صورت برنده است و اگر تسمه را کشید و به سیخ گیر نکرد آنکه سیخ را در دست دارد باخته حساب می شود، کنایه از مکر و حیله، حقه بازی
فرهنگ فارسی عمید
دوالک بازی(دَ لَ)
دوال بازی. (برهان) (جهانگیری). نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت گیرد و آن چنان است که مقامران دوال را دولا پیچند و به نوعی تاه ساخته و پیچ داده بر زمین نهند و سپس دوال از آهن به دست دوال زننده دهند که سر آن میل را در ته دوال به وجهی بگذارد و بر زمین استوار نماید که وقتی سرهای دوال را بکشند بدر رفتن ندهد، پس اگر چنین شد داو نمی برد و اگر میل بر زمین قائم ماند و دوال از آن جدا شد داو کرد. (لغت محلّی شوشتر) ، مکر و حیله ورزی و عیاری کردن. (آنندراج) (از برهان). حیله. تزویر. نفاق. زرق. زراقی. شیادی. مکاری. دورویی. حیله گری. نیرنگسازی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوال بازی و دوالک باز شود
لغت نامه دهخدا
دوالک بازی
نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت گیرد و آن چنانست که مقامران دوال را دولا پیچیده بنوعی ته ساخته و پیچ داده و بر زمین نهند دوال از اهن بدست داو زننده میدهند که سر ان میل را در ته دوال بوجهی بگذارد و بر زمین استوار نماید که وقتی سرهای دوال را بکشند میل در میان آن دوال بماند و دوال را بدر رفتن ندهد. پس اگر چنین شد داو میبرد و اگر میل بر زمین قائم ماند و دوال از آن جدا شد داو کرد، مکر و فریب حیله دوزی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوالک باز
تصویر دوالک باز
دوال باز، کسی که دوالک بازی کند، برای مثال رگ آن خون بر او دوال انداز / راست چون زنگی دوالک باز (نظامی۴ - ۵۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت می گیرد، مکار، حیله باز، طرار
فرهنگ فارسی عمید
(سِ کَ / کِ بَ دَ / دِ)
دوال باز. آنکه با دوال و حلقه و قلاب بازی می کند و از مردم پول می گیرد. (یادداشت مؤلف) (از برهان) :
به سم بوس براقت عرشیان محتاج و فتراکت
به دست آویز این مشتی دوالک باز آویزان.
ناصرخسرو.
رگ آن خون بر او دوال انداز
راست چون زنگی دوالک باز.
نظامی.
وز زمین برکش آن دوال دراز
تا نگردد کسی دوالک باز.
نظامی.
شود به مرتبه با آسمان دوالک باز
کسی که گوشۀ فتراک تو به دست افتاد.
امیرخسرو (از آنندراج).
، دغاباز و حیله گر و مکارحقه باز. (یادداشت مؤلف). همان دوال باز است که محیل و مکار باشد. مرادف تسمه باز. و این مجاز است. (آنندراج). دوال باز. شیشه باز. آب زیرکاه. (مجموعۀ مترادفات ص 127) :
خار یابد همی ز من در چشم
دیو بی حاصل دوالک باز.
ناصرخسرو.
ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاک باز
نصفیی پر کن بدان پیر دوالک بازده.
سنایی.
یا رب این شام دوالک باز و صبح روزخیز
چند بر جان و دل خاصان شبیخون کرده اند.
مجیر بیلقانی.
آنجا خراباتیان و دوالک بازان در خاکند. (تذکره الاولیاء ج 2 ص 339).
مشتی ابله دل دوالک باز
آستین کوتهان دست دراز.
جلالای طباطبا (از آنندراج).
رجوع به دوالک بازی و دوال باز شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نوعی قمار که تسمه را پیچیده میلی از آن می گذرانند. (غیاث) (از بهار عجم). دوالک بازی، حیله و مکر و دغابازی:
ای صوف مشو غره به خندیدن شرب
کو با تو سر دوال بازی دارد.
نظام قاری.
رجوع به دوالک بازی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ / تِ)
دوالک باز. شخصی که دوالی و حلقه و قلابی دارد به نوعی مردم را فریب می دهد و زر ایشان می برد. (برهان) ، دغاباز. (غیاث) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری). کنایه از حیله باز و مکار. (لغت محلی شوشتر). دغاباز و محیل است و آن را دوالک باز نیز گویند. (آنندراج) (از برهان) (انجمن آرا). رجوع به دوالک و دوال بازی شود
لغت نامه دهخدا
دوال باز:) رگ آن خون بر آن دوال اندازد راست چو زرنگی دوالک باز (نظامی هفت پیکر در وصف گورخر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوال بازی
تصویر دوال بازی
عمل و شغل دوال باز دوالک بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوال باز
تصویر دوال باز
کنایه از حیله باز و مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوالک باز
تصویر دوالک باز
حیله گر
فرهنگ فارسی معین